از چه سنی به دنبال هنر رفتید؟ کردم. در کالس پنجم دبستان، طرح دست از کودکی با مداد طراحی می خود را کامل طراحی کردم. در تیزهوشان ایران مقام چهلم را در استان مازندران کسب کردم، ولی وارد این مدرسه نشدم. پدربزرگم، اسماعیل خان سالگی قلم زدن را ۸ دهد. او در ام را تشکیل می سوادکوهی، خاطرات کودکی 13 گذراندم. در خواند و من با او اوقات خوشی را می یادم داد. برایم کتاب می سالگی کتاب کیمیاگر پائولو کوئیلو را به من قرض داد تا بخوانم و من بدین مند شدم. با ادبیات، موالنا، صادق هدایت وسیله به کتاب خواندن عالقه و سهراب سپهری از طریق او آشنا شدم. خانواده مادرم این بُعد را داشتند. گفتم. پدرم به نقاشی، خطاطی، شاعری عالقه داشتم و از کودکی شعر می همانند هر خانواده کالسیک ایرانی مخالف شعر و شاعری و طرفدار درس ام بود. من کرد و تنها حامی خواندن بود. اما مادرم همیشه به من کمک می از همان کودکی عاشق هنر و صحنه بودم.
چه شد سراغ مدلینگ رفتید؟ اولین بار چه کسی به شما گفت برای این حرفه مناسب هستید؟ سالگی خانوادگی به اروپا سفر کردیم. در فرانسه 15 برای اولین بار در آقایی به من گفت: «شما مدل هستید؟ گفتم: Gucci هنگام خرید در شناسیم. من عاشق نه». متاسفانه ما دنیای مد را با الگوهای درستی نمی هنر بودم و به دنبال آن عاشق مُد شدم. نه به خاطر زرق و برقی که دارد، بلکه به دلیل زیبایی دنیای مد که مانند تئاتر بود. این باعث شد من به کردم. سپس مادرم یا خیاط مُد گرایش پیدا کنم. خودم لباس طراحی می دوختند. در پاریس به من پیشنهاد مدلینگ دادند، ولی من هم برایمان می به خاطر خانواده و هم به دلیل اعتقاداتم ترسیدم که قبول کنم. شخصیت خواندم ای داشتم، ولی خیلی هم حساس بودم. نماز می قدرتمند و پیچیده کردم. انگار گوش می Rock and roll و مذهبی بودم، ولی از طرفی موسیقی کردم. سپس تمام این تجربیات را کنار داشتم به نحوی خودم را پیدا می ام را شکل دادم. در نهایت دوباره در آلمان هم قرار دادم و شخصیت کلی پیشنهاد مدلینگ دریافت کردم و با مخالفت مادرم مواجه شدم. این ای بود که دوست داشتم بخشی از آن تئاتری باشم که هر روز به همراه جرقه کنم. دوست داشتم دیگران اجرای من را ببینند. مادر و خواهرانم تماشا می روزی دوستم رعنا به من گفت: «مانی زرین عکاس موفقی در آمریکاست که را به ایران وارد کند. آیا دوست Nimany به ایران آمده. او تصمیم دارد برند داری به عنوان یک مدل ایرانی با او همکاری کنی؟». با مانی مالقات کردم کنم. با برندهای و در مورد کار به من توضیح داد. هرگز او را فراموش نمی مختلف ایرانی شروع به همکاری کردم. برندهایی مانند نغمه کیومرثی، سالگی در ایران کار مدلینگ 26 صدف تحویلدارزاده، مظفری و... . تا سن هایی برای یک برند به همراه بهرام رادان بود که کردم که آخرین کارم عکس در بیلبوردهای شهر جای گرفت.
چه سالی از ایران مهاجرت کردید و چرا؟ به اروپا مهاجرت کردم. در کودکی مورد 2014 سالگی، سال 26 من در سن های خودم بودم. به دلیل خصوصیات ظاهری، قد تمسخر همسن و سال کردند. مواردی که در دنیای امروز ام من را مسخره می بلند و پوست تیره دار است، ولی در آن زمان اهمیت داشت. به دلیل آزار و اذیتی که در خنده سالگی درگیر افسردگی شدید شدم. به 16 شد، از اجتماع به من وارد می خاطر تجربیات سختی که از نظر شخصی و احساسی و اجتماعی داشتم، با مورد اطرافیان های بی دلی شکسته از ایران مهاجرت کردم. به دلیل قضاوت و افراد مختلف، دیگر توان زندگی در ایران را نداشتم. چون دیگران شناختی گاه مواد مخدر و سیگار از من نداشتند. این آزارها در حالی بود که من هیچ استفاده نکردم و شخصیتی هنرمندانه و رمانتیک داشتم و در دنیایی که خودم ساخته بودم زندگی می کردم.
11
www.radiojavan.com/POL
Powered by FlippingBook