خودتان را معرفی کنید و کمی بیشتر از خودتان برایمان بگویید؟ من هنگامه بِرچی خواننده و آهنگساز هستم. بعد از دریافت دیپلم، تهران را به مقصد پاریس برای ادامه تحصیل ترک کردم. در آنجا چون قصد تحصیل در رشته هنر داشتم، از لوور پاریس سر درآوردم. درس خواندم و از آن موقع تا به های فرهنگی کنم. در پاریس من با ساز دف به انجمن جا زندگی می امروز در آن های پاریس آشنا شدم و با وجود ایرانیان، و هنری ایرانی رفتم. سپس با ایرانی شهر برایم جذاب شد. از چه زمانی تصمیم گرفتید وارد عرصه خوانندگی شوید؟ ها راستش من هیچ وقت تصمیم نگرفته بودم خواننده باشم. چون سال آمد و با ساز دف، عشق به دور از ایران بودم، کمبود هویتی برایم پیش موسیقی آمد. خواستم ردیف دستگاه موسیقی سنتی ایران را بشناسم و صورت جدی آن را در دانشگاه دنبال کنم، برای همین در ایران نزد استادم به ماندم تا آن را تمام بایست سه الی چهار ماه می خانم رثایی رفتم. هر بار می های استادانم، خانم کردم که برای من مثل دانشگاه بود. در واقع تشویق می رثایی و فریدون شهبازیان بود که باعث شد من خواننده شوم. از چه زمانی احساس کردید طرفداران شما زیاد شدند؟ خصوص بعد از قطعه مرا ببوس و پس از دوره کرونا در بعد از چند آلبوم، به متوجه شدم. یکی از کارهای «حسن گل نراقی» را به دو زبان فارسی 2019 سال اش و فرانسوی بازخوانی کردم. قسمت فرانسه را خودم ترجمه کردم و ایده از خودم بود. حسن گل نراقی پسرعموی مادرم هستند و نسبت فامیلی با آن خواننده داشتیم. نسل جوان فارسی و فرانسوی بودن را خیلی دوست ها داشت. داشتند و قسمت فرانسوی آن جذابیت خاصی برای آن اگر به عقب برگردید، دوست دارید دوباره همین مسیر را طی کنید؟ گرفته است که وقتی تصمیمی در زندگی شخصیت و کاراکتر من جوری شکل که آن تصمیم را شوم. چون بنظرم آن زمانی وقت پشیمان نمی گیرم، هیچ می رفتم. گرفتم، در زمان خودش تصمیم درستی بود. قطعا همین مسیر را می است. بنظرم برای ام و همیشه همراه با موفقیت نبوده خیلی تالش کرده اینکه انسان به کمال و پختگی برسد، باید از یک مسیری رد شود. امکان ندارد ها را پذیرفت. که آن مسیر از اول هموار و بدون چالش باشد؛ باید چالش هنگامه بِرچی مصاحبه اختصاصی با hengamehbertschi در 1351 «هنگامه بِرچی» خواننده موسیقی پاپ سنتی ایرانی، متولد سال تهران است. او از دوران جوانی برای ادامه تحصیالت به فرانسه عزیمت کرد و بعد از طی مراحل آموزشی زیر نظر اساتید مجرب، خوانندگی را آغاز سال است که مقیم کشور فرانسه است. با این حال در 31 نمود. هنگامه ها و همچنین مالقات با خانواده سه سال اخیر، برای ضبط ویدئو کلیپ کند. خواننده و دوستان، تمام تعطیالت را در کشور گرجستان سپری می مصاحبه با هنگامه بِرچی عزیز باشید و با او بیشتر آشنا شوید.
واقعیتی در زندگی شما وجود دارد که دیگران درباره آن قضاوت اشتباه کردند؟ بله. همین مهاجرت، خارج نشینی، پاریس، ایفل و...، درست است که همه گویند: «خوش به ها قشنگ هستند؛ اما مخاطبان در دایرکت به من می این های اینستاگرام، مدام از دلتنگی برای ایران حالتان!» من در صفحه و استوری کنید اینجا چه خبر است؟ چرا مدام گویند: «فکر می گذارم، مدام به من می می کنند همه چیز برای ما راحت سپری شده است. تنگ هستید؟». یا فکر می دل گویم قضاوت اشتباه دارند؛ زیرا خودشان کنم. نمی ها را درک می البته من آن اند. این تجربه را نداشته تر ین چالشی که در مسیر خوانندگی داشتید چه بود؟ سخت های اول من را ضبط اولین کارم با استاد فریدون شهبازیان بود که وکال ترین خودشان گرفتند. این اولین افتخار زندگی من است و همچنین بزرگ شود. در واقع من در زمینه خوانندگی و چالش من در خوانندگی محسوب می تجربه بودم؛ زیرا بیشتر ردیف و دستگاه کار کرده بودم. بی کار در استودیویی را گرفتند؛ یعنی باید تمام جمله استاد شهبازیان مانند سبک قدیم ضبط می کردم. ایشان مدام کار خواست ادا می زیبا، مرتب و همانطور که دلشان می کردند. حتی صدابرداران خبره هم تعجب کردند و دوباره تکرار می را پاک می کردند؛ اما بهترین کارها با همین روش شکل گرفت. چالش دیگر، این بود می که باز هم افتخار نصیب من شد تا با استاد اسفندیار منفردزاده در پاریس مالقات کنم. کاری که چهل و سه سال پیش ساخته بودند و به خاطر انقالب، خوانده نشده بود را گفتند که من بخوانم. این کار از قبل ضبط شده بود و هایی که ضبط و انتخاب شده بود، وفق ها و گام من باید صدایم را با آن نت دادم. همین کار خیلی سختی بود و زمان زیادی برد. می سرگرمی دیگری به غیر از موسیقی دارید؟ کنم دهم و همیشه سعی می ورزش استقامتی پالمین در استخر انجام می جز آشپزی، طراحی رکورد خودم را بشکنم. همچنین عالقه به آشپزی دارم و به های خودم برای های صحنه و لباس دهم. تمام لباس نیز انجام می لباس ها کنم و هیچ کدام آماده نیست، اما دوخت اکثر آن زندگی روزمره را طراحی می ایران شود. از تمام کارهای دستی بلوچ و کارهای دستی زنان در ایران انجام می کنم، کنم. البته یکی از دالیلی که از مغازه خرید نمی هایم حمایت می در لباس گرایی هستم. این است که ضد مصرف
50
المللے مجله فارسے زبان بین مجله پـــــــل،
Powered by FlippingBook