POL Magazine 29 USA

بر خالف خودشیفتگی آشکار در ظاهر رفتارهایی نظیر خودشیفتگی پنهان: گرایی، اجتناب ‌ ابراز اعتماد به نفس پایین، اضطراب، افسردگی، شرم، درون و تمایل به قربانی بودن یاشدن دارند. این افراد با اینکه حس پنهانی از مهم بودن در اعماق ذهن خود دارند، فروتنی مصنوعی داشته و دیگران را کنند. این دسته ‌ توجهی می ‌ ها بی ‌ اعتنایی به آن ‌ سرزنش و تحقیر کرده و با بی ها ممکن است به دیگران نیز کمک ‌ از افراد خودشیفته برخالف سایر گروه دهند نه برای طرف مقابل. ‌ کنند اما این کار را برای خودشان انجام می در این نوع از خودشیفتگی فرد بر رقابت و خودشیفتگی ستیزه جویانه: کند. تکبر، تمایل به رقابت و در برخی از موارد ‌ چشم و هم چشمی تمرکز می سوء استفاده از دیگران و همچنین ناسازگاری و آستانه تحمل پایین از جمله زند. ‌ ها سر می ‌ رفتارهایی است که از این دسته از خودشیفته در خودشیفتگی گروهی فرد در درون گروه خود خودشیفتگی گروهی: های اخالقی را زیر پا بگذارد، اما در صورتی که این اتفاق در ‌ تواند استاندارد ‌ می دهد. ‌ بیرون از گروه وی روی دهد به سادگی و به سختی واکنش نشان می این فرد ممکن است در درون گروه فردی عدالتخواه، همدل و دست و دلباز باشد، اما در بیرون گروه داستان چیز دیگری است! نوع شدید خودشیفتگی است که در آن ممکن خودشیفتگی بدخیم: است بدبینی و نگرانی شدید از تهدیدهای بالقوه، کینه جویی، لذت از رنج دیگران، پرخاشگری و حتی عالئم شدیدتر روانی وجود داشته باشد. توان به یک علت خاص ارتباط داد اما ژنتیک، ‌ ریشه مشکالت روانی را نمی محیط و نوروبیولوژی هر سه در ایجاد اختالالت شخصیت دخیل هستند. به عنوان مثال ابتالی والدین به یکی از اختالالت شخصیت احتمال بروز آن ای افزایش داده و از طرف دیگر، حضور والدین ‌ در فرزندان را به شکل ویژه بسیار سخت گیر یا در طرف مقابل بسیار تحسین کننده ممکن است ها به ‌ زمینه ساز بروز این اختالل باشد. اگر بخواهیم از منظر نظریه طرحواره این موضوع نگاه کنیم، والدینی که با اتخاذ سبک تربیتی خاص، محیطی را کنند، با احتمال ‌ های "نقص و شرم" یا "استحقاق" فراهم می ‌ برای بروز طرحواره دهند. ‌ بیشتری کودکان خود را در معرض خودشیفتگی بیمارگونه قرار می گیرد ‌ طرحواره چارچوبی است که از کودکی در ناخودآگاه انسان شکل می دهد. در صورتی که والدین نتوانند ‌ الشعاع قرار می ‌ و درک مسائل را تحت احساس دوست داشتنی بودن را به کودک خود منتقل کنند یا اینکه بر روی های او تمرکز کرده و او را شماتت کنند، بین کودکان فرق بگذارند و ‌ ضعف هایی را برای بروز ‌ توجه الزم را به وی منتقل نکنند، ممکن است که زمینه اختالل شخصیت خودشیفته در کودک خود فراهم کنند. در روی دیگر سکه، طرحواره استحقاق قرار دارد، که در آن فرد خود را مستحق برتری و خواهد همه چیز را در اختیار خود داشته باشد. کودکی که ‌ بیند و می ‌ قدرت می ناکامی را تجربه نکرده باشد، همیشه دنیا را به کام خود و برای خود می بیند و از مرحله (جهان بر محور "من" می چرخد) خارج نمی شود. والدینی که بیش کنند که ممکن ‌ دهند، کودکانی را تربیت می ‌ از حد به کودکانشان سرویس می است در بزرگسالی در هر چیزی خود را مُحِق بدانند. مجال سخن کوتاه است و صحبت از فرد و اختالالت فردی و البته شفای درونی ساز شفای اجتماعی است. درمان اختالل شخصیت خودشیفته ‌ آن زمینه های داروئی و غیر داروئی نیاز داشته باشد ‌ ممکن است به ترکیبی از درمان بایست تحت سرپرستی و نظارت یک درمانگر مجرب انجام ‌ که این مهم می شود. البته یادآوری این مسئله خالی از لطف نیست که مطالبی که در باال گفته شد صرفا خالصه ای مختصر از اختالل شخصیت خودشیفته بود و صرف وجود برخی از عالئم باال، نباید موجب برچسب زدن به خود و دیگران شود و این مسئله باید در حضور درمانگری با تجربه به بحث گذاشته شود.

عدم توانایی در کنترل احساسات و عواطف، خودداری از حضور در شرایطی دهد، حس شرم، نا امنی و ترس از شکست ‌ که نوازش مناسب را به آنان نمی ای هستند که بر روان فرد خودشیفته سایه ‌ و تحقیر، احساسات فروخورده اند. دروغ، یکی دیگر از ابزارهای رایج در افراد با اختالل شخصیت ‌ افکنده دهد تا با ایجاد برتری، دوباره چشم ‌ ها فرصت می ‌ خودشیفته است که به آن همه را از وجود خود پر کنند. افراد دارای اختالل شخصیت خودشیفته، جز پذیرند. از آنجا که تمام تالش ‌ خودشان فرد دیگری را بر بلندای قله توجه نمی ها در حضور در کانون توجهات است، حضور شخصی که بتواند توجهات را ‌ آن های ‌ گردد. انسان ‌ از آنان دور کند مورد عصبانیت یا تحریک حسادت آنان می کنند که ممکن ‌ های مثبتی از اجتماع دریافت می ‌ خودشیفته بعضا برچسب های ‌ ها شود. مثال انسان ‌ است باعث جذب جنس مخالف به سمت آن هایی ‌ خودشیفته حتی در صورت فقدان دستاوردهای معتبر، انسان گری قهار ‌ دارای اعتماد به نفس باال، فن بیان و زبان بدن متناسب، کنترل وحده هر جمع هستند که این به خودی خود جذابیت فراوانی ‌ و متکلم ها در ‌ بخشد. اما نکته حائز اهمیت، این مسئله است که آن ‌ ها می ‌ به آن ها را تایید و تحسین کند و ‌ روابط عاطفی نیز به دنبال فردی هستند که آن در صورتی که اقتدار شریک عاطفی به اقتدار آنان نزدیک شود، حسگرهای های روانی ‌ حسادت فعال شده و ممکن است با ایجاد تحقیر، سرزنش، بازی متعدد و سوء استفاده، آن را در نطفه خفه کنند. با این وجود نیز، برخی از افراد که در روابط عاطفی حد و مرز ندارند، به عشق در نگاه اول اعتقاد دارند، طرحواره ایثارگری دارند یا عزت نفس پایینی دارند و به راحتی عذاب وجدان گیرند ممکن است در دام رابطه عاطفی با فرد خودشیفته بیفتند. ‌ می شود ‌ گاهی اوقات این نگاه خودپسندانه نارسیس گونه، به حدی تشدید می آمیزند. به عنوان مثال شخصیت ‌ های مختلف در می ‌ که با توهمات و هذیان دُن کیشوت در شاهکار ادبی میگل سروانتس بیانگر همین موضوع است. کند، خود را ‌ دُن کیشوت که سوار بر االغ خود از دیاری به دیار دیگر سفر می ای پیوسته با دشمنان ‌ بیند که در مبارزه ‌ ای سوار بر اسب می ‌ به سان شوالیه فرضی است. به همین صورت، ممکن است که فرد خودشیفته همیشه اند تا از ‌ خود را در معرض جنگ و جدال ببیند و تصور کند که دنیا متحد شده موفقیت او جلوگیری کنند! های اختالل شخصیت خودشیفته، شخصیت دایی ‌ یکی دیگر از نمونه زاد نوشته ‌ جان ناپلئون در کتابی به همین نام است که توسط ایرج پزشک شده است. دایی جان ناپلئون که یک افسر جزء بازنشسته ارتش است، گوید و در بیان ‌ ها می ‌ برای جلب توجه از فتوحات جنگی خود با انگلیسی نظیر و قهرمانی ‌ خاطرات خود تصویری خیالی از خود ساخته که او رهبری بی دهد. این تصویر که ساخته ناخوداگاه فرد خودشیفته است کم ‌ ملی نشان می شود. هر کسی ‌ ناپذیر و بخشی از شخصیت وی تبدیل می ‌ کم به باوری رسوخ های ‌ که نتواند این وجه شخصیت خودشیفته را تحسین کند با برچسب مختلفی از جمله جایگاه روانی کوچکتری در زندگی فرد خودشیفته داشته و به طور عکس، اگر فردی پیدا شود که بتواند این برتری را دائما به یابد. ‌ ای در روان وی می ‌ وی یادآوری کند و او را تحسین کند جایگاه ویژه شود ‌ در این رمان، این مهم به دست شخصیتی به نام مَش قاسم میسر می های او را پر و ‌ که با دمیدن در آتش خودبزرگ بینی دایی جان ناپلئون، روایت کند. ‌ ورتر، باورپذیرتر و تحسین بر انگیز می ‌ بال داده و آن را شعله بندی مختلف است که در ‌ اختالل شخصیت خودشیفته دارای چند دسته کنیم: ‌ نوع آن اشاره می 5 ادامه به با عالئمی نظیر تکبر، سلطه جویی، استثمار، فقدان خودشیفتگی آشکار: همدلی، داشتن تصویری اغراق شده از خود، نیازمند ستایش و تحسین بودن و استحقاق خود را نشان می دهد.

71

www . polmagazine . com

Powered by