POL Magazine No. 30 CANADA

ها و تجربیاتی از دوران مبارزه با سرطان به دست آوردید که مایل هستید ‌ چه درس با دیگران به اشتراک بگذارید؟ سرطان یکی از بزرگترین اساتید زندگی من شد. این بیماری به من یاد داد که در لحظه زندگی کنم، نه فقط در طول، عرض و ارتفاع لحظه، بلکه در عمق آن. سرطان به من کمک کرد که بودن را تمرین کنم و به قدرت ذهنم باور داشته باشم. به طور کلی نگرش من نسبت به جهان تغییر کرد. متوجه شدم که عمر ما واقعا کوتاه است و حیف است که این زمان ارزشمند را صرف افکار بیهوده و افرادی کنیم که از نقص نیست؛ ‌ فرکانس نیستند. در زندگی همه چیز مثبت و بی ‌ لحاظ انرژی با ما هم هایمان را بدانیم و همواره از ‌ اما نگرش به زندگی اهمیت دارد. اینکه قدر داشته ها شکرگزاری کنیم. یاد گرفتم که پذیرش، یکی از بهترین خصوصیات ‌ بابت آن تر و ‌ اخالقی است. اگر همه چیز را همانطور که هست بپذیریم، زندگی بسیار آسان شود. زندگی با ارزش است و نباید در فکر تغییر دیگران باشیم؛ بلکه باید ‌ زیباتر می بیشتر به فکر تغییر، شکوفایی و رشد خودمان باشیم.

هایی به شما در مقابله با ‌ بجز نوشتن کتاب، چه موارد یا فعالیت سرطان کمک کردند؟ های کاربردی را در مورد ‌ کتابم، یک سری تکنیک ۲۳ در فصل برم. مثال اتصال ‌ ام که چندتایی را برایتان نام می ‌ سرطان نوشته که به معنای ارتباط با خاک است. Earthing به کره زمین یا همان یعنی اینکه خودمان را به کره زمین وصل کنیم، با Grounding ها راه برویم و از انرژی زمین استفاده کنیم. ‌ پای برهنه روی چمن ورزش کنیم، در طبیعت راه برویم، نفس بکشیم و از طب سوزنی توانیم ‌ استفاده کنیم. انواع ماساژهای مختلف وجود دارد که می هایی مثل پیالتس و ‌ ها بهره ببریم. همچنین ورزش ‌ از آن گانگ خیلی خوب هستند و باید بدن ما دائما در حال حرکت ‌ چی باشد. آواز خواندن، گوش دادن به موسیقی، یوگا، مدیتیشن و رقص. به هر طریقی که بدنمان را حرکت دهیم. آشپزی هم خیلی به من کمک کرد. با آشپزی کردن انگار یک اثر هنری خلق ها را با هم ترکیب ‌ ساختم، رنگ ‌ کردم. از هیچ یک چیزی می ‌ می کردم. آنجا بود ‌ کردم و یک غذای سالم و خوشمزه درست می ‌ می افتاد و بابتش خیلی احساس رضایت ‌ که خالقیتم به کار می دانستم که اگر دچار بیماری شدم، قرار نیست فقط ‌ کردم. می ‌ می توانم هنوز از غذا خوردن لذت ‌ مزه بخورم. می ‌ رنگ و ‌ غذای بی رنگ، ‌ های سالم، خوش ‌ ببرم و این باعث خلق مقدار زیادی رسپی ۷ عطر شد. بعد از اتمام دوره درمان، برای مدت ‌ دلنشین و خوش سال باید یک قرص بخورم که از بازگشت سرطان جلوگیری ۱۰ تا درصد از ۲۵ تواند تنها تا حدود ‌ کند. درحالیکه این قرص می دهد با ‌ بازگشت سرطان جلوگیری کند. مدارک علمی نشان می درصد از بروز سرطان جلوگیری کنیم. ۵۰ توانیم ‌ ورزش کردن، می هایی که بتوانیم بدنمان را به چالش بکشیم، حرکت ‌ ورزش تر اینکه ‌ دهیم و باعث کشش و آرامش شوند. از همه مهم حتما در طول روز مدیتیشن داشته باشیم، با خودمان خلوت کنیم و مرتب قدرت درونمان را به یاد آوریم. خیلی مهم است چیز در درون ماست و ما چقدر توانمند هستیم. ‌ که بدانیم همه

چگونه توانستید بین فرآیند نوشتن و درمان سرطان تعادل برقرار کنید؟ های ‌ نوشتن نیاز به تمرکز دارد و بهترین راه برای دور شدن از اضطراب و استرس ناشی از درمان و مراحل آن است. تولید یک کتاب پرمحتوا که تمام مطالب مربوط به سرطان را در بر بگیرد، نیازمند تمرکز زیاد بود و در عین حال باعث ایجاد هدفمندی خاصی در زندگی من شد. داشتن هدف در میانه هرج و مرج سرطان و درمانش، آور بود. البته سالمتی برای من در اولویت بود و به تمام پیشنهادات ‌ بسیار نشاط کردم. زمانی که واقعا احتیاج به استراحت داشتم، ‌ و دستورهای دکترها توجه می دادم. حمایت عاطفی ‌ کردم و بعد با انرژی بیشتر به نوشتن ادامه می ‌ استراحت می و عشق اطرافیان در این مرحله بسیار حساس بود و من را در فرایند نوشتن بسیار المت کمک کرد. با مدیریت استرس، داشتن نظم، توجه به سالمتی و کار کردن روی س ترین شرایط زندگیم شدم. ‌ روح و روانم، موفق به خلق کتابم در یکی از سخت ها غلبه کردید؟ ‌ هایی مواجه شدید و چگونه بر آن ‌ هنگام نوشتن کتاب با چه چالش نوشتن کتابی در مورد سرطان، در حالی که خودم در حال مبارزه با این بیماری های فیزیکی و عاطفی منحصر به فردی داشت. وقتی نوشتن کتاب ‌ بودم، چالش به رسالتم تبدیل شد، مانند یک سرباز غیور که باید ماموریت خود را به نحو احسن انجام دهد، از هیچ تالشی دریغ نکردم. مشکالت فیزیکی مانند صدمه به چشمانم، پوکی استخوان و آسیب به سیستم عصبی پیش آمد؛ اما هیچ یک از این موانع نتوانست روحیه من را در هم بشکند. قدرت ایمان، امید و خودباوری بزرگترین متحدان من بودند. با خلق هر صفحه از این کتاب، نه تنها منبع قدرتی بخش قدرت، خودباوری، امید و ایمان برای خوانندگان کتاب ‌ برای خودم؛ بلکه الهام فرساست؛ اما ظرفیت روح انسان برای استقامت و ‌ بودم. سرطان یک سفر طاقت حد و حصر است. من با مشکالت فیزیکی فقط به عنوان درد برخورد ‌ دگرگونی بی کردم که درمان هم دارد. هیچگاه اجازه ندادم که دردی در مغزم اکو شود و به رنج تبدیل شود. با درد فقط به اندازه خودش برخورد کردم و بس.

66

المللے ‌ مجله فارسے زبان بین مجله پـــــــل،

Powered by