POL Magazine No. 30 CANADA

پذیر نیست، جنسیت ‌ فاکتور دیگری که با افسردگی ارتباط دارد اما اصالح اند که زنان بیش از مردان با افسردگی ‌ است. برخی از پژوهش نشان داده های فردی و ‌ کنند که این مسئله معلول جنبه ‌ دست و پنجه نرم می محیطی متعددی است. البته که نباید اثر بروز بیشتر عالئم و خود اظهاری و خودابرازی بیشتر زنان نسبت به مردان را نادیده گرفت اما زنان به صرف زن بودن و تغییرات هورمونی ناشی از عادت ماهیانه، بارداری یا یائسگی در ها را در مقابل بروز افسردگی ‌ معرض تغییرات خُلقی بیشتر قرار داشته و آن های فردی، فاکتورهای محیطی نیز ‌ کند. جدای از فاکتور ‌ تر می ‌ پذیر ‌ آسیب های عاطفی و ‌ نقش به سزایی در این نابرابری دارند. زنانی که از فقدان اجتماعی در رنج هستند، بیش از دیگران در خطر بروز افسردگی و از این رو ای هستند. ‌ نیازمند توجه ویژه آور نیز یکی دیگر از علل ‌ زا و اضطراب ‌ حوادث ناگوار زندگی و وقایع تنش اغلب غیر قابل اصالح و پیشگیری است که افراد مستعد را در معرض بروز نظران این وقایع را به دو دسته ‌ دهد. صاحب ‌ یا تشدید افسردگی قرار می های مالی ‌ وقایع بزرگتری نظیر طالق، از دست دادن عزیزان، بیکاری و بحران اند؛ اما نکته حائز اهمیت این است که ‌ بندی کرده ‌ و وقایع کوچکتر تقسیم گذارند متفاوت است. در افراد ‌ اثراتی که این مسائل بر روی روان افراد می های کوچک و روزمره نیز جرقه آغاز یک ‌ مستعد بروز افسردگی، استرسور اپیزود افسردگی را بزند. افسردگی، با اختالل در عملکرد افراد، آنان را در دهد که شکستن این زنجیره ‌ ها قرار می ‌ ها و معلول ‌ سیکل معیوبی از علت کند. ‌ ای را طلب می ‌ العاده ‌ نیز نیروی فوق های ‌ اگر چه که در این شماره از عدم دسترسی به تغییر برخی از فاکتور ها را غیرقابل اصالح نامیدیم، نباید ‌ مرتبط با افسردگی سخن گفتیم و آن این مسئله را فراموش کرد که افسردگی نیز همانند بسیاری از اختالالت جسمی و روانی قابل اصالح، کنترل و شفای درونی است. ای به مانند آنچه که ‌ آور هر جامعه ‌ از آنجا که بخش عظیمی از وقایع اضطراب های کم و ‌ توان نسخه ‌ در یک جامعه باید آنچنان باشد مشترک است، می بیش یکسانی را برای آن در نظر گرفت. این درد مشترک ارزش بسیار زیادی توان روزنه روشنایی را و در پریشانی و ‌ است که می ‌ دارد؛ زیرا که در تاریکی توان آرامش را یافت. جامعه از خالف آمد عادت کام ‌ اضطرار است که می خود را خواهد یافت تا بتواند از درد مشترک، همدلی، اتحاد و التیام بسازد. کلید ایجاد این همدلی درک متقابل از شرایط یکدیگر است و درک شدن است. با توجه به شیوع باالی این مسئله ‌ کلید ورود به دنیای افسردگی اجتماعی، شناخت مناسب عالئم آن و نحوه برخورد مناسب در مواجهه رسد. نکته مهم دیگر این ‌ با افراد افسرده برای همگان ضروری به نظر می ای است که برای نفوذ به آن ‌ است که افسردگی به مانند رودخانه یخ زده نما کردن فرد ‌ های روی آن را شکست. انگ زدن و انگشت ‌ بایست یخ ‌ می زده را زیر سوال برده و نفوذ کردن به آن را ‌ افسرده ماهیت این رودخانه یخ کند. ‌ تر از پیش می ‌ دشوار درک، همراهی و همدلی، بر انگیختن حس ارزشمندی و به رسمیت شناختن، احترام و ابراز محبت، ابزارهای قدرتمندی هستند که جامعه امروز، بیش از همیشه به آن نیازمند است تا از دل خاکستر خود تر بیان ‌ وار برخیزد؛ که صد البته حافظ شیرین سخن آن را دلنشین ‌ ققنوس کرده است؛ بال بگشا و صفیر از شجر طوبی زن حیف باشد چو تو مرغی که اسیر قفسی

شود که افسردگی را از نزدیک ندیده و لمس ‌ امروزه کمتر کسی پیدا می نکرده باشد یا در کمترین میزان مواجهه نامی از آن نشنیده باشد. اگرچه که ممکن است به اشتباه به افرادی که خُلق پایینی را در مدت زمان اند نام افسرده اطالق شود، اما افسردگی نیز تعریف ‌ محدودی تجربه کرده بایست توسط متخصص مربوطه به بحث و ‌ علمی ویژه خود را دارد که می بررسی گذاشته شود. بخش بوده، کم خوابی یا پرخوابی، ‌ عدم لذت بردن از اتفاقاتی که قبال لذت تغییر در اشتها و وزن، فقدان انرژی یا وجود خستگی همیشگی، احساس گیری، وجود تفکرات یا ‌ ارزشی، اختالل در تفکر، تمرکز یا تصمیم ‌ گناه یا بی اقدامات مرتبط با خودکشی از جمله مواردی هستند که ممکن است وجود نظران بر ‌ ها در یک فرد، به علت افسردگی ماژور باشد. صاحب ‌ برخی از آن این باورند که وجود این عالئم باید به شکل پررنگ و به صورت روزانه در هفته احراز شود تا بتوان برچسب افسردگی را به 2 مدت زمان حداقل هایی که در کم و کیف تشخیص ‌ گیری ‌ یک فرد زد. اگر با وجود تمام سخت شناسید، جای ‌ افسردگی وجود دارد هنوز هم فردی را با این عالئم می ها حاکی از شیوع باالی افسردگی در جای جای این کره ‌ تعجب نیست! آمار خاکی است، به شکلی که طبق نتایج به دست آمده، شیوع افسردگی در رسد! ‌ ها به یک نفر از هر دو نفر نیز می ‌ برخی از جمعیت های بسیاری از زندگی فرد مبتال ‌ افسردگی به عنوان یک بیماری مزمن سال های عمر بیمار را به ‌ تر سال ‌ کند و یا به عبارت علمی ‌ را به خود مشغول می های از دست رفته ‌ کند. معیاری تحت عنوان سال ‌ دلیل ناتوانی، محدود می ) وجود دارد که ناتوانی ایجاد شده توسط DALY( زندگی به دلیل ناتوانی کند. طبق آخرین آمار و بر ‌ های مختلف را با یکدیگر مقایسه می ‌ بیماری های ‌ ، افسردگی پس از بیماری ایسکمیک قلبی، بیماری DALY مبنای نمره ای و سکته مغزی، پنجمین علت ایجاد ناتوانی ‌ دوره نوزادی، سوانح جاده آید. در تفسیر این مسئله همین بس که بیماری ‌ در افراد به حساب می دیابت با تمام عوارض کوتاه مدت و بلند مدت آن، آثار مخرب کمتری نسبت به افسردگی بر زندگی بیماران خود دارد! اند که ارتباط ‌ تا به امروز عوامل متعددی به ارتباط با افسردگی متهم شده های ‌ پردازی ‌ ها به اثبات رسیده و در مورد برخی دیگر نیز نظریه ‌ برخی از آن توان این عوامل را در دو ‌ متفاوتی صورت گرفته است؛ اما به طور کلی می دسته کلی قابل اصالح و غیر قابل اصالح گنجاند. در این شماره به علل غیر قابل اصالح افسردگی که تغییر آن از ید اختیار انسان خارج است، پردازیم؛ ‌ می هایی که تا به امروز در رابطه با عوامل مستعدکننده بروز افسردگی ‌ پژوهش انجام شده است نشان داده که وجود سابقه خانوادگی به طور مستقل بر بروز افسردگی و شدت آن تاثیر به سزایی دارد. این اثر به حدی است شود که نیمی از موارد افسردگی ماژور به علت وجود ‌ که تخمین زده می سابقه خانوادگی مثبت روی داده و نیم دیگر آن حائز علل دیگری است. گیری ‌ اند که افسردگی با تغییرات گسترده و چشم ‌ ها نشان داده ‌ پژوهش های عصبی و هورمونی در بدن ارتباط دارد. دوپامین، ‌ رسان ‌ در بعضی از پیام های گوناگونی را در بدن ‌ های عصبی دیگری که نقش ‌ سروتونین و محرک شوند که برخی از ‌ بر عهده دارند، در زمینه افسردگی دستخوش تغییر می افتد که ممکن است به ‌ این تغییرات به علت اختالالت ژنتیک اتفاق می توان از ‌ هایی که می ‌ ترین نمونه ‌ های بعدی انتقال یابد. یکی از معروف ‌ نسل است. Ernest Hemingway این مسئله نام برد، نویسنده نامدار آمریکایی خانواده او نمونه بارز ابتالی ژنتیکی به افسردگی و خودکشی هستند که ها نیز ادامه یافته است. ‌ های آن ‌ این مسئله حتی در نوه

61

www . polmagazine . com

Powered by