POL Magazine No.8 Turkey

مختار است مشکلی را که به نظرش بهتر است بردارد، باور کنید که اکثر مردم مشکالت خودشان را ترجیح خواهند داد». ترند ول کن شما نیستند. ‌ هایی هستند که تا به شما ثابت نکنند که از شما بدبخت ‌ دور و بر همه ما، آدم کنند ‌ ای از ته دل می ‌ هایی که بعد از سالم، ناله ‌ ای از مصیبت دارند. آدم ‌ هایی که در هر جمعی قصه ‌ آدم ها فرار ‌ خواهد از آن ‌ هایی که ناخودآگاه دلمان می ‌ برند. آدم ‌ ها می ‌ و شما را با خودشان به دل گرفتاری گویند. زبان تلخ دارند، نگاه گزنده و افکار مسموم. ‌ تر می ‌ پوشند و تیره ‌ کنیم. تیره می توانیم استفاده ‌ توانیم آن را له کنیم، می ‌ می ،‌ اند ‌ چه کنیم؟ این زندگی را بدون درخواست، به ما داده کنیم . ایم تا از آنچه داریم برای لذت و آرامش و نشاط استفاده کنیم. مشکالت ‌ اما، ما به دنیا آمده برای همه وجود دارند. بیماری مال انسان است، همانطور که درمان. افسردگی گاهی اتفاق های متفاوت وجود دارد مسکن ‌ ها با مدل ‌ میوفتد همانطور که شادی. درد برای همه انسان شود درست مثل زمانی که در کنار دیگران ‌ هم. تنهایی، گاهی مهمان خانه دل ما می خوشحالیم. سیاه رنگی است مثل سفید. زندگی ریتم یکنواخت ندارد. توانیم تا از همه ‌ تر. می ‌ تر و امیدوارتر، داناتر و مطلوب ‌ توانیم شادتر باشیم، سرزنده ‌ ما می ها پله بسازیم و باال برویم. ‌ شکست های شاد بگردیم و قدردان تمام جزئیات ‌ های شاد بپوشیم و با آدم ‌ توانیم رنگ ‌ می زندگیمانباشیم. تر با خودمان. ‌ ها، با حیوانات، با طبیعت و از همه مهم ‌ مهربان باشیم با انسان کتاب بخوانیم و به موسیقی گوش بدهیم؛ بیشتر به دل طبیعت برویم، دور دهند. ‌ باشیم از کسانی که آزارمان می

های مشرق زمین و بهتر بگوییم در ‌ در فرهنگ خاورمیانه، سنت «رنج کشیدن» بسیار با ارزش و های ‌ واال تعریف شده است. در بسیاری از داستان قدیمی و روایات ملی و مذهبی، به اینکه انسان با رسد بارها ‌ کند و به بلوغ فکری می ‌ «رنج» رشد می تاکید شده. از آن طرف هم خاورمیانه شلوغ، بارها و های عظیم ‌ های طوالنی و مصیبت ‌ بارها شاهد جنگ بوده که تا به حال نیز ادامه دارد. این سخت زیستی و جنگ برای بقا باعث شده که مردمان این جغرافیا، کمی تر و بسیار صبورتر از ‌ تر، کمی جدی ‌ تر، کمی غمگین ‌ خشن کشورهایدیگر باشند. ایرانیان هم از این قاعده مستثنا نیستند و با وجود داشتن گوهرهای نایابی مثل خیام، سعدی، ابوسعید ابولخیر، زاکانی یابی به یادگار دارند، اما مردمی ‌ های طنز بسیار کم ‌ و... که روایت اند. ‌ هستند که غم و درد کم نداشته تقصیر هم نیستند که شادترین ملت دنیا به ‌ بنابراین شاید بی آیند. ‌ حساب نمی

ای عمیق در خلق و خوی ما ‌ ها را گفتم که بدانیم، «غم» ریشه ‌ همه این زمان، ملت بسیار طنازی هستیم و از هر مصیبتی جوک ‌ دارد. گرچه که هم سازیم، اما درونمان شاد نیست و اصال بلد نیستیم شاد باشیم. ‌ می متاسفانه در فرهنگ ما، بدبختی و غمگینی و بیچارگی، یک ارزش پنهان دارد ایم که همیشه باید ‌ و ناخودآگاه قابل احترام است. یعنی ما طوری بزرگ شده ها همین را هم ندارند. قطعا ‌ هایمان را بدانیم به این دلیل که خیلی ‌ قدر داشته ها ‌ ها هم بیشتر از ما دارند! چرا خودمان را با آن ‌ این حرف درست است، ولی خیلی مقایسه نکنیم؟ قاعدتا دلیل قدرشناسی باید در عمق نگاه ما به زندگی باشد. ها و ‌ اما اصل قضیه این است که در این فرهنگ، درد دل کردن و بازگویی بدبختی کنیم از ما یک قهرمان ‌ ها و اینکه چطور داریم در دل تمام مشکالت جان می ‌ بیچارگی سازد. قهرمانی که از روی ترحم به دست آمده است. در واقع، در مسابقه کی از همه ‌ می تره؟ «نفر اول شدن!» این درحالی است که وقتی در یک جمع دورهم هستیم، ‌ بدبخت ها و ‌ کنیم، حتی ده درصد هم روی داشته ‌ ها تمرکز می ‌ ها و نُقصان ‌ اینقدری که روی نداشته ها، اما... ‌ گوییم: من ناشکر نیستم ‌ ها زوم نیستیم. همیشه هم می ‌ نقاط قوت

بدبخت بودن، قربانی بودن، مظلوم بودن، بیچارگی، افسرگی، غم، تنهایی، هایی ‌ ها بهانه ‌ بیماری، درد، رنج و... ارزش نیستند، هیچکدامشان. این هستند برای زندگی نکردن و عذر بدتر از گناه. «قهرمان واقعی» کسی آید. ‌ است که از دل طوفان با یک بغل آگاهی و امید بیرون می گردد. سخت باشیم، ‌ هرچه در درون ما باشد، همان به ما برمی گذرد. ‌ تر می ‌ اش بگیریم، سهل ‌ تر و ساده ‌ سخت کنیم اما ‌ هایی هستند که وارد بدن خودمان می ‌ ها، ویروس ‌ کینه توقع داریم دیگری را مریض کنند. آفتاب، اکسیژن، لبخند، بغل کردن، بوسیدن، چشمک زدن و... رایگان هستند. لزومی به

داشتن امکانات رفاهی برای داشتنشان نیست. ها هستند: ‌ های واقعی زندگی کدام ‌ بدانیم که ارزش

برند. یعنی از اینکه ‌ شوند لذت می ‌ ها از اینکه به این ترتیب مورد توجه واقع می ‌ بسیاری از آدم شوند. ‌ ها بشود ارضا می ‌ همیشه با عنوان قربانی تلقی بشوند و مصیبتشان باعث توجه به آن تر! دنیایی که اصوال سر ناسازگاری با ‌ تر، راضی ‌ درواقع عاشق توجه منفی هستند. هرچه بدبخت ای که بیسار، همه از ‌ ها کرده و همسری که فالن و همسایه ‌ ها دارد و خدایی که پشت به آن ‌ آن اند که زجر بکشند ‌ ها فقط به دنیا آمده ‌ ها هستند. این ‌ جمله عوامل مظلومیت و طفلکی بودن آن دهند. ‌ هایی را هم به غر زدن و نالیدن اختصاص می ‌ و از دنیا بروند. حاال این وسط سال اصوال غر زدن، شکایت کردن، نالیدن از زمین و زمان، بدبخت و بدشانس واقع شدن و صدها جا نیست که ما فقط غر ‌ مصیبت دیگر، متاسفانه به یک فرهنگ همگانی تبدیل شده است و بی تر است. ‌ زنیم. چون از عمل کردن خیلی راحت ‌ می ها از خود واقعیش دور شده ‌ کردم. در این برنامه، مردی که سال ‌ زمانی به یک سخنرانی انگیزشی نگاه می ها دچار بوده، تحت تاثیر صحنه یک فیلمی ‌ بود و به هزاران مصیبت از اعتیاد و طالق گرفته تا انواع بیماری که در خیابان بطور تصادفی دیده بود، ناگهان تلنگر خورده و تصمیم گرفته بود از شر خودش خالص شود. با نظیری، حاال در جایگاه مدیر فروش یک موسسه موفق قرار داشت. چیزی که برای من بسیار ‌ اراده و تالش بی تاثیرگذار و تامل برانگیز بود یک جمله بود؛ گفت: «اگر زمانی از تمام مردم دنیا بخواهند که در میدانی جمع شده و مشکالتشان را با خود بیاورند و آن مشکالت را وسط میدان بگذارند، سپس از مردم بخواهند هرکسی

عشق، شادی، امید به بهبود، شور و اشتیاق ادامه دادن، انگیزه بهتر شدن، رویای خوشبختی، تالش و تکاپو برای رسیدن به هدف، لذت بردن از زندگی و پاشیدن رنگ های ‌ خوشحالی به صورت دیگران فقط تعدادی از ارزش واالی انسانی هستند. هـاست. ‌ هـا و نداشته ‌ انسـان، جمعـی از داشته هـا ‌ هـا باید بـرای رسیـدن به نداشته ‌ از داشته استفاده کرد.

میالد اختری مشاور و روانشناس / داستان نویس

61

www . polertebat . com

Powered by