العمل اشتباه، ها موجودات بسیار باهوشی هستند که با اولین عکس بچه کنند. یادمان باشد هر ما را به دام انداخته و موجبات اخاذی را فراهم می دهد و او را برای قدم بعدی شیوه رفتاری ما به فرزندمان یک پیام جدی می کند. متاسفانه چندین سال است که تربیت کودک به سمت راهنمایی می رود و بسیاری از والدین عالوه بر فرزند ساالری و دیکتاتورپروری پیش می دهند؛ باعث ایجاد اینکه بدون آگاهی و دانش کافی خانواده را گسترش می هاست که از والدین شوند. مدت ای از افراد خودخواه و لوس هم می جامعه اید ولی قرار هم ها را تنبیه کرد! بله درست شنیده شنویم: نباید بچه می نیست که دائم در حال تشویق باشیم. ها ظلم کردند و ها در حق آن روزگاری پدران و مادران با نادیده گرفتن بچه ها نیاز به مهربانی ها. واقعیت این است که بچه حاال با بیش از حد دیدن آن و عاطفه دارند تا رشد روحی مناسبی داشته باشند اما در کنار این مهربانی، کننده است. والدین همراه و همدل و قاطع، فرزندانی با قاطعیت تکمیل گر و بدون کنترل، بنیان روانی قوی پرورش خواهند داد، اما والدین کنترل فرزندانی سست روان و نا بلد. دهیم بدون عنوان والد، هزاران آپشن درست و غلط به کودک می ما، به ها را به او یاد بدهیم. ما فرزندانمان را تنبیه اینکه راه استفاده از این فرصت دار شود اما دقایقی برایش ها خدشه کنیم که مبادا اعتماد به نفس آن نمی کنید، ها وقت صرف فرزندتان می دانم، شما ساعت گذاریم. بله می وقت نمی کنید، به بهترین خرید، بهترین غذا را تهیه می ها را می برایش بهترین لباس رود و بعد از مدرسه شما راننده شخصی ایشان هستید و مدرسه شهر می برید. ولی نکته اینجاست که در طی روز؛ چند های مختلف می او را به کالس کنید؟ بازی چطور؟ زنید؟ چند دقیقه با هم نقاشی می ساعت با هم گپ می خوانید؟ شاید اینطور بپرسم بهتر است: در طول روز شما چند کتاب هم می شوید؟ ساعت بچه می ای، آینده ها، بیش از هر هزینه وقت گذاشتن و سپری کردن ساعاتی با بچه کودکان ما را خواهد ساخت. اگر با او همراه و همدل شوید و در عین حال قاطعیت و مقام یک مادر و پدر آگاه را هم حفظ کنید، فرزند شما بسیار کمتر ای که پدر و های روحی و مشکالت رفتاری خواهد شد. بچه دچار سردرگمی ها حساب کند و دریغ آن مادرش را تنها حامی خود بداند و روی محبت بی همزمان بداند که قوانینی در خانواده وجود دارد که همه ملزم به مراعات آن شناسد و هرگز احساس تنهایی نخواهد کرد. هستند، جایگاه خود را می دهند، اما حاضر نیستند والدین امروزی با تمام خدماتی که به کودک خود می ساعاتی را بدون موبایل و تلویزیون، فقط به فرزند خانواده اختصاص بدهند، شوند که با های خوش رنگ و آبی می ها تبدیل به عروسک در نتیجه بچه کنند. مادر و پدر معترضند که با اینهمه امکاناتی که در کوک کردن زندگی می طور که ها آن ها نیست و بچه اند؛ اما کسی قدردان آن ها گذاشته اختیار بچه اند. اعتراض به جاییست. اما بهتر است دلیل را ها بوده بار نیامده دلخواه آن در جایی که الزم است پیدا کرد. من و شمای والد، اگر در همان کودکی به فرزندمان یاد بدهیم که : «من عاشق تو هستم اما خدمتکار تو، نه» و به اون بفهمانیم که محبت بی قید حد و مرز، شاید بشود دلیل را توضیح و شرط به او داریم، اما نه خدمات بی داد. اشتباه بسیاری از ما در اینجاست که عشق و محبت را با غالمی و ایم (بگذریم که نسبت به بزرگساالن هم همینطور رفتار کنیزی اشتباه گرفته اند ایم که به ما محبت نکرده گیری داشته کنیم). ما چون والدین سخت می کنیم و از طرف اند، حاال جبران مافات می و یا به قول معروف به ما «رو» نداده ایم. حاال اگر محبت درست هم بکنیم، مورد اشکال بام افتاده دیگر پشت بینیم نیست بلکه متاسفانه ارائه انواع و اقسام خدمات رفاهی را محبت می
حد و مرز کودک است. خب کودک هم که و تمامی تالشمان برای رفاه بی ای نیست چون هنوز چیزی به نام جنبه را اصال درک نکرده موجود با جنبه تر خواهد. ما خسته دهیم و او بیشتر می است. بنابراین ما دائما خدمات می هایش برآورده بیند که تمام خواسته تر. وقتی می شویم و او پرتوقع می رود تا برآورده شود، کنترل ها راهی را می شود و در صورت نرسیدن به آن می زندگی دست اوست. او ساالر خانه است و والدینش خدم و حشم، و این در حالیست که رابطه عاطفی الزم و کافی هم بین این افراد برقرار نیست. چــاره چیست؟ راه حــل کـدام است؟ دار شدن، کمی برای خودمان سناریو بنویسیم شاید بهتر باشد قبل از بچه دار شدن وسعت ببخشیم. شاید الزم و افق دیدمان را نسبت به علت بچه شویم؟ دار می است بدانیم اصال چرا بچه خواهیم؟ از آینده و از زندگی؟ شاید بد نباشد که بدانیم از خانواده چه می کنترل زندگی دست کیست؟ من و همسرم؟ فرزندم؟ یا همه خانواده؟ شویم؛ خوب است که شیوه دانیم و دارای فرزند می ها را می اگر جواب این همدلی را هم بدانیم. همراهی را بیشتر بشناسیم و حد و مرز و اصول حاکم بر خانواده را تعیین کنیم. همدلی کردن، دیدن قضیه از زاویه طرف مقابل و درک حساسیت موضوع خورد، دردش آمده، درد او را بفهمیم و تایید کنیم است. کودکی که زمین می اما بزرگش نکنیم. کودکی که از طرف معلم تحقیر شده، خشم دارد. متوجه خشمش باشیم و احساسش را بفهمیم، اما بدون قضاوت. گیری؛ به های او بدون جبهه همراهی کردن یعنی گوش سپردن به حرف اصطالح دل به دلش سپردن. اگر فرزند ما جایی اشتباهی کرد اول پذیرش و بعد جبران را به او یاد بدهیم. قوانین خانه و خانواده و بعدتر جامعه و رفتار آگاهانه را به او بیاموزیم وعواقب اشتباه را هم با او در میان بگذاریم و خودمان به آن پایبند باشیم. آموزند نه با شنیدن. پس به جای نصیحت، ها با دیدن می یادمان نرود، بچه بهتر است خودمان درست رفتار کنیم.
میالد اختری مشاور و روانشناس/ داستان نویس
57
www . polertebat . com
Powered by FlippingBook