POL Magazine No.19 USA

مریمرهنما مصاحبه اختصاصی با maryamrahnama__

از چه سنی به دنبال هنر رفتید؟ و چرا این مسیر را انتخاب کردید؟ من از پانزده سالگی و در کنار مادر یکی از دوستانم(ژیال مقدم) شروع به کار کردم. او به من گفت: «تو استعداد ناب داری و اگر بینم که ‌ ای می ‌ شوی. من تو را پرنده ‌ تالش کنی، بسیار موفق می گیری ‌ آوری، اوج می ‌ اگر این مسیر را ادامه دهی، بال پرواز در می بدون .‌ کنی.» البته عالقه من به هنر، از کودکی بود ‌ و پرواز می تواند در شکوفایی استعداد و شور و ‌ شک اولین نفری که می هیجان درونی کودک تاثیرگذار باشد، مادر است. من یک مادر نظیر دارم که مانند تمام مادرهای دیگر، وجودش از عشق ‌ بی کنم که بابت کشیدن هر خط ‌ و نور است. هرگز فراموش نمی کرد. همچنین کالس اول ‌ روی کاغذ، مادرم چقدر تشویقم می دبستان، یک معلم نقاشی به نام خانم نیکنام داشتم. هنوز این آیند و من الیق این هستم که بتوانم ‌ افتخار را دارم که نزد من می خدمات زیبایی به ایشان ارائه کنم. این معلم به قدری نازنین هایشان در ذهن من هست. معتقدم که ‌ بود که هنوز صحبت توانند در مسیر ‌ های خوب، با دانش و خردمند بسیار می ‌ معلم شان بگذارند. واقعا برای ‌ ها اثر مثبت و تاثیرگذاری در آینده ‌ بچه من حضور این معلم تاثیر بسیار بزرگی داشت. کند «من متولد کشور زیبای ‌ مریم رهنما، خود را اینگونه معرفی می توان متوجه شد که این ‌ ایران، تهران هستم». از همین جا می مند است. او از ‌ بانوی موفق و هنرمند، چقدر به کشورش عالقه همان کودکی در مسیر هنر قرار گرفت و در هنرستان و دانشگاه رشته گرافیک را خواند. در واقع، مادر یکی از دوستان مریم، کاشف استعدادهای او بود و کمک کرد تا وارد عرصه میکاپ و پردازی شود. در حال حاضر شانزده سال است که مریم، به ‌ چهره ورزد. این خانم ‌ کند و به کارش عشق می ‌ ای کار می ‌ صورت حرفه موفق از سن هجده سالگی، شروع به تالیف کتاب در زمینه کند تا باعث ‌ پردازی و میکاپ چشم کرد. او همیشه تالش می ‌ چهره رشد دیگران شود و عالقه زیادی به توانمندی زنان کشورش ایران های دلنشین و تجربیات فراوانش ‌ دارد. شما را به خواندن صحبت کنیم. ‌ در حرفه میکاپ دعوت می

آرتیست شوید، چه واکنشی داشتند؟ ‌ خواهید میکاپ ‌ وقتی به اطرافیانتان گفتید که می خانوادهچطور در اینمسیر حمایتتانکردند؟ من یکدفعه تصمیم نگرفتم میکاپ آرتیست شوم؛ بلکه در این مسیر قرار گرفتم. در کم نزد مادر دوستم هم شروع به کار کردم. خانواده من ‌ خواندم و کم ‌ هنرستان گرافیک می ها بخصوص پدرم خوشایند نبود. در آن ‌ مذهبی و سنتی بود؛ به همین خاطر اصال برای آن زمان در کشورمان جا نیفتاده بود که کار میکاپ، آرایشگری و هر کاری که مربوط به زیبایی شود، بخشی از هنر است. واقعا پذیرشش برای خانواده من سخت بود؛ اما معتقدم ‌ می گیرد. من خودم را جزو افراد ‌ که هرکس دارای شخصیتی است که از کودکی در او شکل می توانم ‌ تقریبا می .‌ بینم که برای رسیدن به هدفم، بسیار جنگیدم و تالش کردم ‌ جنگجو می ها، کسی جلودارم نبود. پدرم انسان بسیار شریفی است؛ اما از طرفی ‌ بگویم با تمام سختی هم بسیار سختگیر است و قوانین سخت خودش را دارد. این مخالفت اصال با نرمی نبود؛ ام برسم. االن ‌ اما من با قهر، دوری، جدایی، تالش زیاد و یواشکی سعی کردم تا به خواسته رابطه خوبی با پدرم دارم؛ اما در آن دوران بسیار سختی کشیدم. البته مادرم بسیار من را زمان خیلی مشتاق نبود؛ اما به انتخاب من احترام گذاشت ‌ کرد و بااینکه در آن ‌ حمایت می رسد ‌ هایت به نتیجه می ‌ و توانستم این مسیر را ادامه دهم. بعد از یک مدت، وقتی تالش کند. من در ‌ توانی خودت را ثابت کنی، ناخودآگاه نگاه اطرافیان و خانواده هم تغییر می ‌ و می سن بیست و دو سالگی به آلمان مهاجرت کردم تا کارم را در آنجا ادامه دهم؛ اما به دلیل وابستگی زیاد به خانواده، عالقه به وطن، دوستان و همکاران برگشتم.

18

المللے ‌ مجله فارسے زبان بین مجله پـــــــل،

Powered by